ساعت هم اکنون 5:00 صبح است. با تقلا برای باز کردن چشمانم، کورکورانه دکمه چرت زدن ساعت زنگ دار را جستجو می کنم. به محض زدن دکمه چرت زدن، صدای کیتلین را می شنوم که فریاد می زند: «بلند شو آکی! بیا بریم! مربی اگر دیر کنیم ما را می کشد!» دوستم، کیتلین، که هم اتاقی و هم اتاقی من بود، توانست مرا با هشدارهای بلند خود بیدار کند تا برای جلسه تمرینی پنجشنبهای ساعت 5:30 صبح آماده شوم. اکنون که به گذشته فکر می کنم، متقاعد شده ام که تعریف کار گروهی را فقط می توان در ساعت 5:00 صبح به طور دقیق به تصویر کشید. آموزش تنیس در مشهد محروم از خواب، از نظر ذهنی و جسمی خسته، با کیتلین به مرکز ورزشی UMKC Sweeney میروم و برای یک جلسه تمرینی فشرده به تیم تنیس زنان میپیوندم. من روزم را رسما شروع کرده بودم. برنامه من برای بقیه روز شامل کلاس های علوم کامپیوتر، تمرین 3 ساعته تنیس و چندین ساعت تکلیف قبل از خواب بود. روزهای طاقتفرسا، مانند آنچه در بالا توضیح داده شد، در تمام سالهای دانشگاه عادی بود. تعهد من به تنیس یک چالش مداوم بود. با این حال، من بازی کردم زیرا این ورزش به من دوستی، موفقیت، شکست و مهمتر از همه ساختاری در زندگی ام داد. تنیس در شکل دادن به آنچه امروز هستم نقش بسزایی داشته است.
من در حیدرآباد هند به دنیا آمدم و در ارواین کالیفرنیا بزرگ شدم، این فرصت را داشتم که دو فرهنگ متمایز را تجربه کنم. در فرهنگ هند از دختران انتظار می رود که در تحصیلات عالی باشند و خود را به گونه ای آماده کنند که در نهایت به یک ماده "ازدواج" تبدیل شوند...
. ساعات شب برای تکمیل کارهای مدرسه ام. قهوه و زمان برای من در دانشگاه کالاهای گرانبهایی بودند. اگرچه مدیریت تعداد قابل توجهی از تعهداتم چالش برانگیز بود، اما از ساختار و نظمی که تنیس در طول سالهای دانشگاه به من القا کرده بود سپاسگزارم. تنیس همچنین به من این فرصت را داده است که بخشی از یک تیم با یک هدف مشترک باشم. در حالی که در تمرینات و مسابقات به یکدیگر فشار می آوردیم، من و هم تیمی هایم حس رفاقت قوی در داخل و خارج از زمین پیدا کرده بودیم.
من از رابطه ام با تنیس و زندگی که این ورزش به من داده است سپاسگزارم. ترکیب منحصربهفرد درسهایی که از تنیس، خانوادهام، فرهنگ من، و موقعیتها و افرادی که با آنها روبرو شدهام، آموختهام، امروزی بودن من را شکل داده است. امیدوارم این درس ها و تجربیات منحصر به فرد خود را با بدنه دانشجویی دانشگاه نورث وسترن و گروه EECS به اشتراک بگذارم.
ساعت هم اکنون 5:00 صبح است. با تقلا برای باز کردن چشمانم، کورکورانه دکمه چرت زدن ساعت زنگ دار را جستجو می کنم. به محض زدن دکمه چرت زدن، صدای کیتلین را می شنوم که فریاد می زند: «بلند شو آکی! بیا بریم! مربی اگر دیر کنیم ما را می کشد!» دوستم، کیتلین، که هم اتاقی و هم اتاقی من بود، توانست مرا با هشدارهای بلند خود بیدار کند تا برای جلسه تمرینی پنجشنبهای ساعت 5:30 صبح آماده شوم. اکنون که به گذشته فکر می کنم، متقاعد شده ام که تعریف کار گروهی را فقط می توان در ساعت 5:00 صبح به طور دقیق به تصویر کشید. آموزش تنیس در مشهد محروم از خواب، از نظر ذهنی و جسمی خسته، با کیتلین به مرکز ورزشی UMKC Sweeney میروم و برای یک جلسه تمرینی فشرده به تیم تنیس زنان میپیوندم. من روزم را رسما شروع کرده بودم. برنامه من برای بقیه روز شامل کلاس های علوم کامپیوتر، تمرین 3 ساعته تنیس و چندین ساعت تکلیف قبل از خواب بود. روزهای طاقتفرسا، مانند آنچه در بالا توضیح داده شد، در تمام سالهای دانشگاه عادی بود. تعهد من به تنیس یک چالش مداوم بود. با این حال، من بازی کردم زیرا این ورزش به من دوستی، موفقیت، شکست و مهمتر از همه ساختاری در زندگی ام داد. تنیس در شکل دادن به آنچه امروز هستم نقش بسزایی داشته است.
من در حیدرآباد هند به دنیا آمدم و در ارواین کالیفرنیا بزرگ شدم، این فرصت را داشتم که دو فرهنگ متمایز را تجربه کنم. در فرهنگ هند از دختران انتظار می رود که در تحصیلات عالی باشند و خود را به گونه ای آماده کنند که در نهایت به یک ماده "ازدواج" تبدیل شوند...
. ساعات شب برای تکمیل کارهای مدرسه ام. قهوه و زمان برای من در دانشگاه کالاهای گرانبهایی بودند. اگرچه مدیریت تعداد قابل توجهی از تعهداتم چالش برانگیز بود، اما از ساختار و نظمی که تنیس در طول سالهای دانشگاه به من القا کرده بود سپاسگزارم. تنیس همچنین به من این فرصت را داده است که بخشی از یک تیم با یک هدف مشترک باشم. در حالی که در تمرینات و مسابقات به یکدیگر فشار می آوردیم، من و هم تیمی هایم حس رفاقت قوی در داخل و خارج از زمین پیدا کرده بودیم.
من از رابطه ام با تنیس و زندگی که این ورزش به من داده است سپاسگزارم. ترکیب منحصربهفرد درسهایی که از تنیس، خانوادهام، فرهنگ من، و موقعیتها و افرادی که با آنها روبرو شدهام، آموختهام، امروزی بودن من را شکل داده است. امیدوارم این درس ها و تجربیات منحصر به فرد خود را با بدنه دانشجویی دانشگاه نورث وسترن و گروه EECS به اشتراک بگذارم.